مولف زنده مرگ

مقدمتان گلباران

مقدمتان گلباران

مولف زنده مرگ

خواننده و شنونده فرقی نداره!
اینجا داستان رو، بو کن!

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اینترنت» ثبت شده است

 به خودم قول داده بودم که او را بکشم؛ آن هم دقیقا جلوی چشم دیگران! چیزی نبود که از آن خجالت بکشم. این قتل حق من بود. بعد از سال‌ها بلایی که بر سرم آمده، به خودم این اجازه را می‌دادم. بر خلاف تصورتان، اتفاقا همه از وقوع قتل خوششان آمد. قرار بود تا آن شب من با حسین، برای تجدید دیدار سالیانه­ به خانه‌ی محسن برویم. مجبور بودیم تا همه چیز را به خاطر مسئله قطعی اینترنت، تلفنی هماهنگ کنیم اما خیلی سخت نبود. در راه، با حسین به آهنگ محبوبمان گوش دادیم و باهم بلند بلند آن را خواندیم. صدایی گنگ در سرم فریاد می­‌کشید. انگار اسیری بود که داشت برای جانش التماس می‌کرد. البته آن موقع که آهنگ می‌خواندیم، حسین روحش هم خبر نداشت که چه اتفاقاتی ممکن است رخ بدهد. من هم حرفی به او نزدم. از همان اول هم به نظرمان شب خوبی بود. همه در کنار هم جمع شده بودند. دوباره محفل عشاق تکمیل شده بود. امیر این اسم را رویش گذاشته بود. ما بی‌­سرپرستانی بودیم که از دوران کودکی کنار هم مانده بودیم؛ چند دوست که از قضا، عشق رفتن به خارج هم داشتیم. البته شما متوجه اهمیت قضیه نخواهید شد. مگر آن که شما هم مثل ما یتیم باشید و در یتیم­‌خانه بزرگ شده باشید.